باران


تقدیم به ...

 دارد میبارد


همان باران دوست داشتنی من.

چشم ببند

و فقط بو بکش

میبینی چه دلبری میکند؟

... تمام خیابان ها را دور میزد تا عطرش را بپاشد به تن جاده ها.

چه ضیافتی به پا خواهد کرد

وقتی به تن عاشق هایی میپیچد که

برای معاشقه خیابان های خالی را انتخاب میکنند

،دست در دست هم،میان خیابانی سیاه

که فقط خطی سفید دیدنش را امکان پذیر میکند

راه میروند و میخندند.

و چه با غیرت میشود

آن هنگام که صورت دخترک را خیس میکند

که کسی اشک هایش را نبیند

اینجا

کنار این پنجره

ایستاده ام تا انتخاب کنم

باران با غیرت را یا بارانی که ضیافتم را ۲ چندان میکند

.

.

عاشقی نیست که معشوقه اش باشم برای یک معاشقه

پس امشب دخترکی تنها باید باشم

که باران ، غیرتش را خرج اشک هایم می کند

 



چهار شنبه 5 تير 1392 14:8 |- Mohammad -|

hischat