من حکایت داستانی ام که عشق را می کند معنی
تیر خورده از زهر عشق
من حکایت همان قصه ی عاشقانه ای هستم
که گویا قبل از هر دل دادنی بایدش خواند
من همان قصه ی شمعی هستم
که هر لحظه می سوزد و اشک میریزد از غم تنهایی خود
فریاد ها مرده اند
سکوت جاری است
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی ست
میگویند خدا تنهاست
ولی من که خدا نیستم
پس چرا تنها ترینم…
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
*دلم گرفته خدا*
hischat |