عشق


تقدیم به ...

عشق خونترادواتت میکند شاه باشی ماتت میکند

عشق را در چشم تو روزی تلاوت میکنم با همه احساس خود را باتو قسمت میکنم مرز بی پایان مهرت را به من بخشیده ای در جوابت هر چه دارم فدایت میکنم نور چشمت را چراغ شام تارم کرده ای من وجودم را همیشه فرش راهت میکنم ای تجلی گاه هرچه خوبی ومهر وصفا عاقبت مانند اشعار فریدون ناب نابت میکنم

بر خدابات وجودم زندگی بخشیده ای تانفس دارم همیشه شادت میکنم

همچو سروی گشته ای تا خم نگردد قامتم من صداقت را همیشه سر پناهت میکنم

روزگاریست که من طلب رخسار توام فکر من باش که در این شهر گرفتار توام

گفته بودی که طبیب دل بیمار منی پس طبیب دل من باش که بیمار توام



دو شنبه 4 مهر 1390 15:57 |- Mohammad -|

hischat