دیده بودم،یادم آمد،که دلم عاشق است رفته رفته از این قصه رفتم ولی کسی نیامد
چی بود چی کشیدم از این زمونه چه قشنگ بود روزگار قصه های تنهایی
قصه هایی که همه پوچ،بیهوده بودند قصه هایی که همه رو به یاد غم تنهایی می انداخت
نمیدانم چه دردی بود،درد عشق ولی میدانم در آن اسراری بود که ندیدم
اسراری که در دل معشوق پنهان شده بود اسراری که راز عاشقی را به همه یاد میداد
ولی هیچوقت هیچکس این اسرار را نفهمید هیچکس نفهمید اسرار عاشقی چیست؟
کسی ندانست که عشق و دلدادگی همان عشق نهایی،عشق خداییست.
hischat |