خاطرات خیلی عجیبن
گاهی اوقات می خندیم
به روزایی که گریه می کردیم
گاهی گریه می کنیم به
یاد روز هایی که می خندیدیم…
✘ فــــآصِـلهـ یـ ـتـآنـ را بـآ آدم ـهـا رعــآیـتـــ کـُنـید . . .
آدم ـهـآ
یــکـ دَفــعـهـ مـیـزنـَـنـد روی تـُـرمـُــز،
و آنــ وَقــتـــ شُـما مُـقَـصِـریــد . . .✘
✘ گـُفتی دوستَـتــ دارم . . .
وَ مَــنـ
بهـ خـیـآبــآنـ رفــتَـم ،
هـوای اُتــاقـ بــرای پـَـروآز کـآفــی نـبـود . . .✘
✘ روزگآری خـواهـد رسیـد. . .
همـچـنـآن کـهـ در آغـوشـِ دیـگـری خـفـتهـ ای. . .
بهـ یـآد مـن. . .
ستـآرهـ هـآ رآ خـوآهـی شـمـرد تـآ آرامـ شوی!
دلـت هـوایـم را خـواهـد کـرد. . .
بهـ یـاد خـواهـی آورد بـا هـم بـودن هایـمآن را. . .
بـهـ یـاد خـواهـی آورد خـندهـ هایـم رآ. . .
بهـ یـاد خـواهـی آورد اشکـ ـهایـم رآ. . .
مـطمئــنم آن لـحظهـ در دلـتـ میگویـی: . . .مـن تــو را میـخـواهـم. . .✘
✘ بـــیآ بــآ هـم رفــتـ و آمد نکنــــیم . . .
مثـــلا" . . .
وقتـــی می آیـــی ، دیــــگر نــــــرو . . . ✘
شـآیَـב یہ ڪَسے شَبـآ برآے اینڪہ خوآبـ تو رو ببینہ
بہ פֿـُבآ اِلتمـآسـ میڪنہ . . .
شـآیَـב یہ ڪَسے بہ مَـפـضـ בیـבטּ تو בستاش یَـפֿـ میزنہ
و تَپشـ قَلبشـ بیشتَر میشہ . . .
مُـطمئـטּ بـآشـ یہ ڪَسے شَبـآ بہ פֿـآطر تــو
تو בریـآیــے اَز اَشڪ مے خوآبہ . . . وَلے تــو نمے בونے
لـعـنـتـــﮯ
ایـــטּ چــﮧ رسـمیـســت !!
پیــراهـنــش را مــن بـــرایـش خــریــבم …یـکــﮯ دیـگــﮧ از تــטּ اش בرآورב…..
خیابانهای تنهایی،…
دلی ولگرد میخواهد،
و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد،
برایت مرده بودم…
تا برایم تب کند قلبت
ولی حتی نپرسیدی،
دلت همدرد میخواهد؟
دیشب که باران آمد…
میخواستم سراغت را بگیرم!
اما..
خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم,
باز زیر چتر دیگرانی…
قلبم را گـــــــره زده ام به بند کفشـــــم…
تا هـــــــــوس ماندن نکند…
زیر پای خودم لــــــــه شود بهتر اســـــــــت …
خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند
فکر نکن که به پایت می نشینم…
بلند میشوم، آرام چرخی میزنم و مطمئن میشوم که نیستی
بعد برمیگردم سَرِ جایم، سرم را میگذارم روی زمین و می میرم…
نوازشگر خوبی نبودی
ســـــــــــفید شده
تار مویی را که قســــــــــــم خوردی با دنــــــــــــــــــیا عوضش نمیکنی…
میگفتند :سختی ها نمک زندگی است!!
امّا چرا کسی نفهمید!
“نمک”
برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست…
مزه “درد” میدهد…!!…
تَنــــهآ تَریـــن قانونِ دنیـــــا
قـآنونِ ڪـه نبایـَد است
دلتـــــــ براے ڪَسـے تَنـگ می شود ڪه نبایـَد تَنگ شود
دَستانِ ڪَسـے رو می خواهـے ڪه نبایَد بخواهـے
ڪَسـے رو دوست دارے ڪه نبایَـد دوســت داشته باشے
براے ڪَسـے اشڪ میریزے ڪه نبایـَد بریز ے
آهـای پایــــیز حـواست جمـع باشد..
که دور تـو و شاعـرانهـ هـا خـط خواهــــــم کـشید…
اگر بـا آمــدنت..او حـتی یــک ـسرفهـ کنـد!!!
بیــــخیـآل خیـآلـت میـشـومـ …
و مـے سپـآرمت بہ دَسـت “او” !
امـآ چہ ڪنـمـ ڪہ “او” ،
فـقـط یـڪ ضَمـیر “سـوّم شـخص غـآیـب” نیسـت …
“او” ڪســے اسـت ڪہ …
تـمـآم هـسـتـے ایـטּ اوّل شـخـص مـُخـآطـب حـآضرَت رآ …
بہ آتـش ڪشـیـده اسـت … !
از روزی که نامتــــ
ملکه ی ذهنمـــــــــــــ شد،
احساســــــــ می کنمــ جمجمه امـــ
با شـــــــکوه ترینـــ امپراتوری دنیــــــــاستـــ…
استعداد عجیبی در شکستن داری….
قلب…غرور…پیمان…
استعداد عجیبی در نشستن دارم….
به پای تو…به امید تو…در انتظار تو
گآهے شآیـב لآزمـ بـآشـב ،
از یــآב ببـــریـمـ
یـــاב آنهـــایـے رآ ڪـہ …
بـآ نبـــوבنشآטּ
بـوבنمـآن رآ ،
بــہ بـآزے گـرفـتنـב ………
گــآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛
بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!
گآهی دِلگــیری. . . ؛
شآیــَد اَز خودَت . . .؛
شآیــَد....
سعی نکن متفاوت باشی!!!
فقط خوب باش!
این روزها خوب بودن
به اندازه کافی متفاوت است
این روزها همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده اند
همه ادعا دارن بدی رو به چشم دیده اند
همه ادعا دارن تنهایی را کشیده اند
پس کیست که دنیا را به گند کشیده است؟؟؟
✘ اینقد از دروغ بدم میاد...
✘ از غرور...
✘ از خودشیفتگی...
✘ از اعتماد به نفس بیش از حد...
✘ از خودخواهی...
✘ از بغض...
✘ از گریه...
✘ از غم...
✘ از غصه...
✘ از کینه...
✘ از نفرت...
✘ از بی محلی...
✘ از خشک بودن...
✘ از سرد بودن...
✘ از بعضی آهنگا...
✘ از بعضی اس ام اس ها...
✘ از بعضی از ورقه های دفتر خاطراتم...
✘ از بعضی حرفایی که زده میشه و بهش عمل نمیشه...
✘ از حسودی کردن به کسایی که مخاطب خاصم دوستشون داره...
✘ از فکر کردن به کسی که نمیدونم چقد بهم فکر میکنه...
✘ از درد و دل کردن با کسی که خودش درد دلمه...
✘ از حوصله ندارم هایی که میشنوم...
✘ از قول هایی که فراموش میشه...
✘ از دوست داشتن های موقت...
چرا منو دوست داری ؟! حتما بخونید ...
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید :
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت :
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت :
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت : اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت :
خوب … من تو رو دوست دارم …
چون … زیبا هستی…
چون… صدای تو گیراست …
چون… جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون … باملاحظه و بافکر هستی …
چون … به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت … دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت… دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد …؟
نه هرگز … و من هنوز دوستت دارم …
hischat |